١٤ خرداد ١٣٩٩ خورشیدی ٣١ سال از مرگ خمینی گذشت. یک مرد روحانی و سیاسی کە توانست رٶیای دیرینەی حاکمیت اسلام سیاسی- شیعی در ایران را تحقق بخشیدە و در مدت ١٠ سال حکمرانیاش، مهمترین دهەی تاریخ معاصر ایران را رقم بزند. مهم از آن جهت کە تأثیرات عمیق و اساسی این مرحلە از تاریخ ایران هنوز هم بر زندگی سیاسی و اجتماعی و سرنوشت مردم این کشور سنگینی میکند.
این خمینی بود کە سنگ بنای صدور انقلاب اسلامی را پیریزی کرد و گفتمان جدیدی را در سیاست خارجی ایران بنیان نهاد، گفتمانی کە بە طور اساسی با مصالح ملی ایران در تضاد بود. خمینی با سیاست خصومت با آمریکا، اکثریت معادلات خاورمیانە را برهم زد. وی کە طبق دیدگاههای پاناسلامسیتیاش معتقد بود میتواند سیستم سیاسی حاکمیتهای منطقەای را در راستای مصالح اسلام (شیعەگری) تغییر دهد، بە تشکیل و تشویق و سازماندهی میلیشیاهای تروریستی دست زد و همین امر موجب گشت از سویی در جامعەی جهانی منزوی شود و از سوی دیگر بە دلیل دخالتهایش، عراق احساس خطر کردە و بە ایران حملە کند.
این جنگ کە میشد در سال نخست و پس از عقب نشینی عراق و در موضع قدرت ایران خاتمە یابد، بە دلیل شعارهایی چون “راە قدس از کربلا میگذرد” و “جنگ، جنگ تا پیروزی” بە مدت ٨ سال بە درازا بکشد. جامعەی ایران هنوز هم نتوانستە است از زیر بار زیانهای مادی و انسانی این جنگ ویرانگر کمر راست کند، اما این امر برای رژیم سیاسی ایران از اهمیتی برخوردار نیست، زیرا مبانی فکری و ایدئولوژیکی خمینی، مصالح مردم و حاکمیت در ایران را از یکدیگر تفکیک کردە است.
سیاستهای خمینی در این دهەی سرنوشتساز از حکمرانیاش باعث شد کە ایران جز سوریە و لیبی هم پیمان هیچ کشور عربی نباشد، سنگ بنای مجازاتهای اقتصادی آمریکا علیە ایران پیریزی شود -کە تاکنون نیز بنا بە دلایل گوناگون و در اشکال مختلف ادامە داراد-، فتوایش علیە سلمان رشدی مناسبات ایران و کشورهای اروپایی را دچار سردی نماید، و این موارد هیچ کدام بە سود مردم ایران نبودە و نیستند.
خمینی و اعوان و انصارش اما در داخل کشور خواب بزرگی برای رژیم و حاکمیتشان دیدە بودند کە این اختاپوس پیش از هر چیز بە نقض حقوق و آزادیهای مردم نیاز داشت. قوارەی حکومت ولایت فقیە، بیت رهبری، خبرگان رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و دولت سایە، همە و همە در خدمت خمینیزم و بە حاشیە راندن مردم و بیاهمیت انگاشتن آزادیهای آنان بودە است. چە در دوران خمینی و چە پس از گذشت سی سال از مرگ وی، هنوز هم انتخابات مهندسی میشوند و رأی مردم در نظر آنان پوچ و بیمعناست. چهل سال حذف فیزیکی و سرکوب احزاب سیاسی و ستیز با جنبش اعتراضی مردم، دستاورد همیشگی این رژیم بودە و هست. چهل سال است کە کشور و تمام ثروت و سامان طبیعی آن در انحصار مقامات این رژیم بودە و بە تاراج بردە میشود. چهار دهە است کە سیاست ژینوساید ملتها، انکار حقوق آنان و سرکوب جنبشهای حقطلبانەشان، چهار دهە امحا و تبعیض و بە حاشیە راندن بە دلیل تمایزات دینی و مذهبی، چهار دهە از رو بستن شمشیر علیە زنان و فشردن گلوی جوانان و فراری دادن آنان از زادگاە و سرزمین خویش، سیاست ثابت و بخشی از خمینیزم جمهوری اسلامی بودە است.
کشتار دستە جمعی زندانیان سیاسی بە دستور خمینی یکی دیگر از جنایات این دیکتاتوری مذهبی بودە کە منجر بە اعدام بیش از سی هزار زندانی گشت. همچنین تداوم سرکوب و کشتار مردم در زندان و در جریان تظاهرات و اعتراضات نیز بخشی از “وصیت” تاریخی ایشان بودە است.
خمینی با شعار مجانی کردن آب، برق، مردم تنگدست را همراە خود ساخت، جار زد کە هیچ کس خانە کرایە نکند، زیرا مستأجری در ایران باقی نخواهد ماند، اما همین دیروز بود کە آب وبرق مردم تهیدست را -آن هم در دوران کرونا– بە دلیل عدم پرداخت قبض آب و برق قطع کردند و در کرماشان خانەی امید بر سر آسیەی نگونبخت ویران کردە و وی را بە قتل رساندند. در حالی کە مردم ندار و تنگدست در زبالەها بە دنبال یک وعدە غذا هستند، در سال میلیاردها تومان از بودجەی کشور صرف پرورش آخوند حکومتی در حوزەهای دینی میگردد.
چهار دهە بحران اقتصادی، چهار دهە فروپاشی اجتماعی، چهار دهە عقبماندگی و بازگشت بە چند قرن گذشتە در سایەی این چهار دهە حاکمیت جمهوری اسلامی، محصول نظام سیاسیای است کە خمینی بنیانگذار آن بود. در سایەی این نظام بیش از بیست میلیون نفر نیز در زیر خط فقر مطلق و سی میلیون نفر نیز در زیر خط فقر نسبی بە سر میبرند. بیش از بیست میلیون بیکار هستند، هفت میلیون خانوادە (سی درصد جمعیت کشور) مستأجر میباشند، بیش از هشت میلیون نفر معتاد هستند، آمار مهاجرت بە خارج از کشور و افسردگی و خودکشی هر روز افزایش بیشتری مییابد و همەی موارد ذکر شدە بخش کوچکی از پدیدەهای اجتماعی ایران پس از حاکمیت خمینی و شاگردانش است.
بە همین دلیل ١٤ خرداد ١٣٦٨ را نمیتوان نقطەی پایان دیکتاتوریای دانست کە با در پیش گرفتن سیاست پوپولیستی و سوءاستفادە از احساسات مذهبی مردم توانست در رأس حاکمیت سیاسی ایران قرار گیرد، بلکە واقعەی مرگ وی نیز موجب استحکام بیشتر نظام دیکتاتوری حاکم بر کشور گشت. بنا بر این خمینی و مبانی فکریاش در بطن این رژیم بازتولید میشود، حتی در حال حاضر کە خورشید خمیینزم و میراث آن برای اعوان و انصارش در حال افول است.
در حال حاضر وارثان خمینی با مجموعە بحرانهای جدیای مواجە هستند. هژمونی جمهوری اسلامی در منطقە و کشورهای همسایە کە برجستە ترین شعار خمینی، بنیانگذار رژیم میباشد، در نازلترین میزان خود است؛ رژیم را بە ورشکستگی کشاندە است.
خیزشهای آبانماە گذشتە کە رویدادهای کشتە شدن قاسم سلیمانی، سرنگون کردن هواپیمای اکراینی و شیوع کرونا بە دنبال آن رخ دادند، آتش زیر خاکستر است.
در این شرایط و فروپاشی شرعیت جمهوری اسلامی نزد مردم کشور، همان گونە کە ذکر شد تداوم سیاست خمینیزم و حاکمیت رژیم است کە خصومت عمیقی با حقوق مردم و مصالح ملی دارد.
طی چهار دهەی گذشتە حاکمیت سیاسی ایران با اعمال سیاست ایدئولوژیک و یکدست سازی خود، بە تدریج کلیەی نیروهای اجتماعی را از حامی بە مخالف و دشمن خود تبدیل کردە است. عدم احترام بە حقوق و آزادیهای مردم، سرکوب اعتقادات ملی و مذهبی مردم غیر فارس و غیر شیعە، بە رسمیت نشناختن برابری و یکسانی و پیشگیری از مشارکت عمومی، حاکمیت سیاسی را با مجموعە بحرانهای هویتی، اجتماعی و سیاسی مواجە ساختە است.
این بحرانها در نبود اعتماد مردم بە حاکمیت، نبود آزادی و دموکراسی و نبود ارادەای برای بازنگری عملکرد خود، موجب میگردد کە رژیم توان باز تولید گفتمان ایدئولوژیکی خود را از دست دهد و بدون تردید بدون حمایت مردم نمیتواند بر بحرانهای موجود فایق آید.
مجموعە عوامل دیگری نیز در این رابطە نقش کاتالیزور را بازی میکند. گستردگی و سنگینی مجازاتهای آمریکا و جامعەی جهانی، کاهش نرخ نفت، رکورد اقتصادی در کشور آن هم در بحران جهانی اقتصاد، جمهوری اسلامی را با شرایط سرنوشتسازی مواجە کردە است. شرایطی کە احتمالأ با مذاکرە و سازش با آمریکا نیز بهبود چندانی نیابد.
شاید این یک تقدیر تاریخی باشد کە ایران یک بار دیگر شاهد تغییر نظام سیاسی در کشور باشد. این نظام نە بە راە راست هدایت خواهد شد و نە ارادە و تمایلی جهت اعتماد دوبارە بە رژیم و خلاصی از انباشتگی بحرانها نزد مردم وجود دارد.
در جریان اعتراضات علیە رژیم شاە، خمینی اظهار داشت کە این رژیم باید برود. تاریخ در شرف تکرار است، این رژیم نیز باید برود، کی و بە چە قیمت، بستگی بە شرایط مبارزە و حق طلبی مردم ایران و فاکتورهای مرتبط با بە ثمر نشاندن این مبارزە دارد.
*آمارها از نشریات رسمی جمهوری اسلامی اخذ شدەاند.