علیاصغر فریدی/ مجله حقوق ما:
ایران سرزمین ادیان گوناگونی است، علاوه بر ادیان ابراهیمی، پیروان مذاهب و آئینهای مختلفی با تواریخ متفاوت در جغرافیای این کشور سکونت دارند. علاوه بر مذهب شیعه که حکومت ایران بر مبنای آن بنا نهاده شده و بنابه اصل ١٢ قانون اساسی دین رسمی کشور است و تا ابدالدهر غیرقابل تغییر عنوان شده، در قانون اساسی تنها سه دین زرتشت، مسیحی و کلیمی به رسمیت شناخته شده است. یکی از ادیانی که بنابه آمارهای غیر رسمی حدود ٣ میلیون پیرو دارد و پیروانش معتقدند بزرگترین اقلیت دینی در ایران هستند، آئین یارسان است.
پیروان آئین یاری که پیروان آن را یارسان میگویند، عمدتا در مناطق کردنشین ایران به ویژه در استان کرمانشاه ساکن هستند، در آئین یاری، یارسان یکی از نامهای خداوند است و به هر فرد یارسانی نیز یار میگویند. کتاب مقدس این آئین که به گفته پیروانش، حاصل تطور و تکامل فرهنگ و باور چندهزار ساله ساکنان زاگرس است، “دیوان گوره” نام دارد. آیین یاری ریشه در آیینهای کهن ایرانی دارد و شباهتهایی هم به مانویت و آیین زرتشتی دارد.
پیروان آئین یاری نیز همانند دیگر آئینها و مذاهب ساکن در ایران، از سوی حاکمیت مورد تبعیض و نابرابریهای فراوان قرار گرفته و میگیرند، عدم استخدام پیران این آئین و اهانت به مقدسات آنها، از سوی افراد و نهادهای حاکمیت دو موردی است که حتی برخی از پیروان این آئین را مجبور به خودسوزی کرده است.
چندی پیش با برزو احمدی، فعال سیاسی مدنی یارسان، در گفتوگویی با علیاصغر فریدی، با اشاره به اینکه طی چند دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، مردم یارسان از بیحقوقترین و ستمدیدهترین مردمان جامعه ایران بودهاند، گفت: «تمام راههای حیات آزاد جامعه به روی مردم یارسان بسته شدە است، آنها با حفظ هویت خودشان نه حق تحصیل دارند و نه حق استخدام و از همه چیز در جامعه محروم هستند.»
همچنین رضا شاهمرادی از فعالان مدنی و از پیروان آئین یاری، در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی حکومت با آیین یارسان چیست و چرا جمهوری اسلامی علیه پیروان آئین یارسان بە این اهانت و فشار بر آنها متوسل میشود؟ گفت: «از دو منظر میشود به این مساله پرداخت. یکی از منظر دینی و دیگری از منظر سیاسی. نظام جمهوری اسلامی یک نظام دینی و یک حکومت ایدئولوژیک بر آن حاکم است. یعنی نگاه آنها کاملن نگاه بستهای است و نمیتوانند تفکر و عقیدهای را غیر از تفکر خودشان تحمل کنند. در این رابطه ما میبینیم فشارهایی را حتی بر مسلمانان اهل سنت و اقلیتهایی مانند بهاییها وارد میآورند. اینها معتقدند که دین برتر هستند و دینی غیر از دین خودشان را برنمیتابند. اما از منظر سیاسی به خاطر آن اجتماع و پتانسیلی است که در بین مردم «یارسان» وجود دارد و می توانند با فعالین کرد و جنبشهای مدنی کرد پیوند برقرار کنند. اگر پیروان آیین یاری با فعالین منطقه کردستان ایران پیوند بخورند می توانند از پتانسیل بیشتری برای مخالفت با حکومت برخوردار شوند. برای همین مردم یاری تاوان زیادی را از این بابت پرداخت میکنند.»
اگرچه جمعیت قابل توجهی از پیروان آئین یاری، علاوه بر تهران، کرج شهریار و کلاردشت، همدان، قزوین و آذربایجان ساکن هستند و علاوه بر ایران در عراق و ترکیه هم این آئین دارای پیروانی است و برخی از آذری زبانهای ایران هم پیرو آئین یارسان هستند، هستند، برخی فعالان مدنی و سیاسی پیرو این آئین معتقدند که مسئله یارسان و مسئله کرد در ایران به هم مرتبط هستند، در همین رابطه موسی باباخانی معتقد است که «مسئله یارسان بخشی از مساله کرد است و خواستههای آنها بخشی از خواستههای ملت کرد. یارسان مورد ظلم مضاعف قرار گرفتهاند. هم به خاطر داشتن دین متفاوت از دین رسمی حکومت ایران و هم به خاطر کرد بودن.»
او همچنین میگوید: «مردم یارسان در ایران بخشی از جامعه کرد هستند و میدانیم که کردها در ایران به عنوان یک اقلیت با تفکر و ایدئولوژی جمهوری اسلامی در تضاد هستند و حکومت قادر به تحمل این تضاد نیست. جهانبینی دین یارسان با ولایت فقیه در تضاد است. این دین یاری تلفیقی از بودیسم، میترائیسم و زرتشت است. این، دین دین انساندوستی است. دین عشق است و با ایدئولوژی جمهوری اسلامی که خودشان را نماینده خدا در زمین میدانند، کاملن متفاوت است. به همین دلیل در طول این ٣۴ سال نه تنها هیچ حقی را برای پیروان این دین قائل نبودهاند بلکه نتوانستهاند وجود آن را هم تحمل کنند».
علاوه بر اهانت و تبعیض سیستماتیک علیه پیروان آئین یاری و عدم استخدام آنها در ادارات و ارگانهای دولتی، فرزندان آنها برای تحصیل در مدرسه و دانشگاه نیز باید در فرمهای پذیرش گزینههای اسلام و شیعه را انتخاب کنند، چون اولا این آئین در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده و دوما گزینهای غیر از اسلام، مسیحیت، زرتشتی و کلیمی در این فرمها وجود ندارد.
از لحاظ قانون جزایی نیز بنابه قانون اساسی ایران، چون آئین یاری یک دین غیر رسمی است، خلاء قانونی به وجود آمده باعث نقض حقوق یارسانها در ایران شده است. قانون مجازات اسلامی برای مجازات فرد مسلمانی که مرتکب قتل شده در صورتی که مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته است، اما در همین قانون اگر مقتول از اقلیتهای دینی غیرمسلمان رسمی مانند کلیمیها، زرتشتیان و مسیحیها باشد مجازات قاتل دیه است. اما در همین موقعیت، وضعیت اقلیتهای دینی به رسمیت شناخته نشده در قانون اساسی، مانند یارسانها و مندائیان و بهاییان بسیار بغرنجتر است. به عنوان مثال اگر فردی یک اقلیت یارسانی را به قتل برساند، قانون درباره مجازات او روشن نیست و این مسئله دست قضات را در ایران باز گذاشته تا با مهدورالدم دانستن این اقلیتها، قاتلان آنها را از مجازات عادلانه برهانند.
در اصل ١٢ قانون اساسی ایران که مذهب جعفری اثنیعشری را به عنوان مذهب رسمی کشور و آن را تا ابدالدهر غیرقابل تغییر میداند، فقط در در رابطه با مذاهب دیگر اسلامی از جمله حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل معرفی میکند. یعنی تنها این پنج مذهب از اسلام اهل تسنن را از اهانت مصون میداند و در مورد سایر ادیان و مذاهب سکوت کرده است. بنابراین میتوان گفت این خلاء قانونی، زمینه را برای توهین علیه سایر اقلیتهای دینی فراهم کرده و چنانچه در سالهای گذشته شاهد بودیم، نقض حقوق بشر در مورد اقلیت یارسان و توهین به عقاید و رسوم این آیین بارها با اعتراض پیروان آن همراه بوده حتی در مواردی آنها برای رساندن صدای اعتراضشان دست به خودسوزی زدهاند.
با توجه به اینکه اکثریت پیروان دین یاری همواره از فعالیتهای سیاسی پرهیز کردهاند، فشارها و تبعیضهای سیستماتیک قانونی و اجتماعی در ایران، زندگی را برای آنها روز به روز سختتر کرده و چند سال پیش شاهد بودیم که تعدادی از یارسانها در مقابل مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حقوقشان دست به خودسوزیهای اعتراضی زدند و پیش از آن نیز یک پیرو آئین یارسان در پی تراشیدن سبیل یک یارسانی زندانی، در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد.