فشار نهادهای حکومتی بر فعالان حوزەی حقوق زنان

در آخرین اقدام علیە کنشگران و فعالان حوزەی حقوق زنان، سازمان نظام روان‌‌شناسی و سازمان بهزیستی دور تازه‌ای از فشار را بر روان‌شناسان، مشاوران خانواده و روان‌درمانگران آغاز کرده‌اند.
طبق این گزارش کە وبسایت ” رادیو فردا” آنرا منتشر ساختە، روان‌شناسان و مشاورانی که در فضای مجازی فعالیت می‌کنند، اگر از هشتگ‌هایی مثل غیرت، ناموس، مردسالاری، قتل ناموسی و زن‌کشی استفاده کنند، از سوی بهزیستی و سازمان نظام روان‌شناسی اخطار می‌گیرند.
در مواردی حتی پروانه کار آنان به دلیل پرداختن به این مسئله باطل شده است.
روان‌شناسانی که از مسائلی که در ایران اتفاق می‌افتد، مثل قتل‌های ناموسی، کودک‌همسری و غیره، صحبت می‌کنند یا پست‌هایی با این مضامین می‌گذارند و [تأکید می‌کنند] که غیرت و کنترل‌گری نشانه‌ سلامت روان نیست و نشانه‌ یک‌طور بیماری است و غیرت را یک‌طور بیماری می‌دانند، از سمت بهزیستی یا سازمان نظام روان‌شناسی با اخطار مواجه می‌شوند.
حکومت با نهادها و سازمان‌های زیرمجموعه‌اش نه تنها می‌کوشد بر مسائلی از جمله قتل‌های موسوم به ناموسی یا زن‌کشی سرپوش بگذارد بلکه حتی از روان‌شناسان و مشاوران که کارشان کمک به حل بحران‌های افراد و جامعه و آموزش مهارت‌های حل مسئله “بدون خشونت و توسل به مفاهیمی مانند غیرت و ناموس″ است، می‌خواهد که دنباله‌رو” ایدئولوژی سیاسی و مذهبی” حکومت باشند نه تئوری‌های علم روان‌شناسی؛ شبیه آن‌چه هر روز در صداوسیمای جمهوری اسلامی در برنامه‌های خانواده و مشاوره اتفاق می‌افتد.
برخی از روانشناسان در این خصوص گفتەاند کە: در برنامه‌های تلویزیون ایران می‌بینیم که روان‌شناسانی که هیچ علم و سوادی ندارند، از این صحبت می‌کنند که کودک یا فرزند باید در همه‌ موارد احترام والدینش را نگه دارد چون اسلام این را گفته که در همه‌ موارد باید احترام والدین حفظ شود. ولی این با چیزهایی که در روان‌شناسی از آن صحبت می‌شود، در تضاد است.
وقتی صحبت از علم می‌کنیم، مثلاً علم روان‌شناسی، مستلزم این است که همگام با پیشرفت‌های علمی و پیشرفت‌هایی که در حوزه تحقیق انجام می‌شود، بتوانیم به‌تدریج به شناخت دقیق‌تر یا راه‌حل‌های جدیدی برای برخورد با آسیب‌ها و معضلات اجتماعی برسیم. درحالی‌که وقتی نقطه‌‌حرکت‌مان برای مثال یک‌ ایدئولوژی باشد یا یک‌ دین و اصول آن باشد، آن‌ها ثابت‌اند و در طول زمان تغییر نمی‌کنند.
بنابراین مسئله‌ای که پیش می‌آید این است که اگر ما بخواهیم‌ به‌طور علمی با موضوع برخورد کنیم، به‌ناچار باید این اصول مذهبی و ایدئولوژیک را که بر یک فرهنگ یا طرز تفکر حاکم است مورد پرسش قرار دهیم و درباره‌‌شان چندوچون کنیم. و چون این امکان به‌وجود نمی‌آید، عملاً ایدئولوژی ما را در برخورد با آسیب‌های اجتماعی وارد یک‌ بن‌بست می‌کند.
پیوندی این شرایط را یک بن‌بست ایدئولوژیک تعبیر می‌کند؛ بن‌بستی که در آن علم نمی‌تواند برای تنش‌ها و بحران‌های جامعه راه حل بدهد.
تنش‌ها و بحران‌های جامعه‌ای که در حال پوست انداختن و گذر از دورانی به دورانی دیگر است؛ زنانی که برای حقوق و استقلال و فردیت خود می‌جنگند، جوانان عاصی و ناراضی،‌ آمار افزایش‌یافته طلاق، بحران در خانواده‌ها، نابرابری‌ها، اقتصاد نابسامان و بسیاری مسائل دیگر از این دست، ای بسا در جامعه آزاد در دفترهای مشاوره و درمان آزادانه طرح و بررسی و حل شوند و بار سنگین آن‌ها از دوش جامعه برداشته شود؛ امکانی که در ایران، برخورد ایدئولوژیک با علم روان‌شناسی، مثل سدی در برابر آن ایستاده است.
افزون بر این اکنون هستەهای ایدئولوژیک سوار بر موج فشارهای امنیتی، تلاش دارند از طرق مختلف، از جملە فشار بر کارشناسان و فعالان این حوزە، صدای کنشگران مدنی را خفە کردە و بر قتل‌های ناموسی متکی بر قوانین اسلامی مندرج در قانون جمهوری اسلامی سرپوش بگذارند.

About The Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *